محل تبلیغات شما



در پی افزایش آلوده‌گی هوا و با فرا رسیدن فصل زمستان در پایتخت، بیماری‌های برخاسته از آلوده‌گی هوا چون بیماری‌های  تنفسی، زکام، ریزش، سینه و بغل و حتا سرطان شش در مقایسه با سال گذشته از اول ماه عقرب بدیسنو پنج درصد افزایش یافته است.

نظام الدین جلیل، سخن‌گوی وزارت صحت عامه در مورد افزایش بیماری‌های برخاسته از آلوده گی هوا گفت: ارقامی که ما از بیمارستان‌ها داریم، نشان میدهد که در مقایسه با گذشته پنج فی صد افزایش یافته است.»

وزارت صحت عامه هشدار میدهد که اگر جلو آلوده‌گی هوا در این شهر گرفته نشود، شهروندان را با  تهدید مرگ رو به رو خواهند کرد.

محمد بشیر قریشی، سرطبیب بیمارستان صحت طفل  در این باره می گوید: مرض قلبی را، مرض تنفسی نزد اشخاص موجوده بسیار به حالت وخیم می رساند، بعضی وقت ها ایجاب میکند که مریض به شفاخانه مراجعه بکند و بستر شود، و حتی تهدید به مرگ هم شده می تواند.»

 در همین حال، باشنده‌گان پایتخت اداره ملی حفاظت از محیط زیست را به کوتاهی در جلوگیری از آلوده گی هوا متهم می‌کنند و می‌گویند که کوره‌های خشت پزی از آلوده کننده‌های اصلی هوا در کابل و بخش‌های نزدیک آن شده است.

عبدالمتین، باشنده ولسوالی  ده سبز می‌گوید که بیشتر این کوره‌ها به گونه غیرقانونی و بدون هیچ بررسی تایرهای موتر و سوخت‌های غیرقانونی را می‌سوزانند.

او افزود: رابر را می‌سوزاند دودش میاید سر حاصلات ما خراب می‌کند و سیاهی می گیرد.»

شایسته باز، باشنده ده سبز در این باره گفت: مشکل زیاد است اینجا ۱۴۰۰ بتی‌است و دودش زیاد است و مشکلات است و آلوده‌گی ایجاد کرده است.»

درکنار کوره‌های خشت پزی، استفاده حمام‌ها و شماری ازکارخانه‌ها از مواد آلوده کننده یی چون زغال سنگ و تایر‌های کهنه، ترافیک بیش از حد و گشت و گزار موترهای کهنه در شهر از موارد آلوده‌گی هوا پنداشته می شود، اما وزارت امور داخله، شهرداری کابل و اداره ملی  حفاظت از محیط زیست که مسوولیت جلوگیری از این کار را دارد حاضر نشدند که در این باره چیزی بگویند.


 

 هر سال به تاریخ ۲۵ نوامبر شاهد برگزاری گردهم‌آیی‌های گسترده به هدف منع خشونت بر ن در افغانستانیم. در ضمن وعده‌های فراوانی از سوی مراجع قضایی و دفاعی کشور‌، سخنرانی‌ها و شعار‌های زیاد در این مورد می‌شنویم‌، ولی در نهایت در‌می‌یابیم که این اقدامات صرف تا همین تاریخ و تجلیل‌ها محدود است و به همین دلیل کارایی نداشته است.

 هر گاه نگاهی به آمار‌ خشونت بر ن در کشور داشته باشیم، پی می‌بریم که در راستای کاهش آن، کار‌های بنیادی صورت نمی‌گیرد.

بر اساس یک گزارش که در وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی به تاریخ ۱۱ مارچ ۲۰۱۹ نشر شده است، استره‌محکمه افغانستان اعلام کرده است که از سال ۱۳۹۳ تاکنون به هفت هزار و ۲۴۶ مورد خشونت علیه ن در سراسر افغانستان رسیده‌گی شده که بیش‌ترین آن‌ها جنسی بر ن بوده است.

ولی در گزارش دیگر در وب‌سایت دویچه‌وله می‌خوانیم: زهرا ناظمی فعال حقوق زن می‌گوید که در افغانستان تنها به آن پرونده‌های خشونت بر ن رسیده‌گی می‌شود که رسانه‌ای شوند.»

اگر قرار باشد بحث منصفانه داشته باشیم، باید خشونت و دلایل آن را بشناسیم. ابتدا باید بدانیم که تنها ضرب‌وشتم خشونت نیست؛ خشونت لفظی، خشونت روانی‌، خشونت جنسیتی، خشونت نفی کردن وجود یک انسان از اجتماع، سلب هویت و ندادن حقوق انسانی و مدنی مانند حق تحصیل و حق انتخاب لباس تا شوهر و محل بودوباش، همه خشونت‌اند. بعد باید ارزیابی کنیم که کدام فاکتورها باعث خلق خشونت می‌شوند. در موارد زیاد خشونت مرد علیه زن همیشه پای زن دیگر (خشو، ننو، معشوقه شوهر یا زن ایور) دخیل است. با تأسف در بسیاری قضایای خشونت علیه ن، این خود ن هستند که نقش تسریع‌کننده خشونت را ایفا می‌کنند.

گزارش ذیل حاکی از آن است که پرونده‌های مطرح و جلو چشم مطبوعات قابل بررسی‌اند و باقی پرونده‌ها در بلاتکلیفی قرار می‌گیرند. چنان نتیجه‌گیری می‌توان کرد که جز پرونده‌های جنایی در حد جنون، دیگر هیچ پرونده‌ای توجه و بررسی مراجع ذی‌ربط را به خود جلب نمی‌کند. به گونه مثال دو مورد خشونت جنون‌بار قضیه‌های سحرگل و شکیلا است. سحرگل و شکیلا دو قربانی و دو نمونه بارز موارد خشونت در خانواده هستند. سحرگل ماه‌ها در تهکوی زندانی بود و در این میان مورد و شکنجه‌های گوناگون از جانب خانواده‌ی شوهرش قرار گرفت. هم‌چنان شکیلا بر ‌اثر شلیک مرمی از سوی شوهرش، نصف صورتش را از دست داد.

این دو از پرونده‌های نامی بودند که تا حدی مورد پی‌گرد قرار گرفتند، مگر هنوز مشخص نیست که مجرمان [عاملان این خشونت‌ها] را چه مجازاتی کرده‌اند.

دویچه‌وله در گزارش دیگر به تاریخ ۲۶ می ۲۰۱۹ به آگاهی می‌رساند که: براساس معلومات وزارت امور ن افغانستان در دو ماه گذشته ۱۵ قضیه خشونت بر ن در این کشور ثبت شده است که در میان این قضایا جنسی، محاکمه صحرایی و ازدواج زیر سن وجود دارد.»

 این گزارش‌های خبری، بازتاب‌دهنده آن است که احصاییه بالا، شامل حال موارد ثبت شده در مراجع قانونی می‌شود و هنوز روشن نیست که چند مورد ثبت نشده در گوشه و کنار شهر‌ها و روستاها بدون رسیده‌گی مانده است.

سوال عمده این است که آیا منع خشونت واکسینی است که سالانه با تطبیق یک دوز آن از طریق تجلیل و یاد‌بود می‌توان جامعه را بدون خشونت ساخت؟ آیا می‌توان یک کودک را که تمام عمر خشونت تجربه کرده و بالآخر در بزرگ‌سالی خود دست به خشونت می‌زند، با چند شعار از خشونت و عادت دیرینه‌اش بازداشت؟

ابداً نه! خشونت به طور مشخص در جامعه ما در سه دهه اخیر بی‌داد می‌کند و بدون آن‌که بدانیم، به بخشی از فرهنگ ما بدل شده است. برای محو خشونت در سطح یک جامعه و خانواده، به کار‌های بنیادی و گسترده ضرورت داریم.

گام‌های ابتدایی به سوی یک جامعه عاری از خشونت، نخست آموزش سواد، راه‌اندازی کورس‌های مشاوره خانواده‌گی، ممنوع قرار دادن ازدواج‌های زیر سن، منع خرید و فروش دختران و پسران خرد‌سال تحت عناوین مختلف، جلوگیری از سوءاستفاده جنسی از پسران خرد‌سال‌، برداشتن دیوار‌های جنسیتی میان زن و مرد و اجرای کار‌های مشترک جهت آینده درخشان، تأمین صلح و کاهش اقتدار سلاح به دستان است.

اوری برونفنبرنر، روان‌شناس امریکایی متولد روسیه بود که بیش‌تر به پخش تیوری سیستم‌های اکولوژیک مشهور است. او در نظریه سیستم‌های زیست‌محیطی خود پنج سیستم محیطی را که فرد با آن‌ها در تعامل است‌، شناسایی می‌کند. نظریه سیستم‌های اکولوژیک او (اجتماع اول و اجتماع دوم) خانه و محیط را که متأثر از هم‌دیگر می‌باشند، معرفی می‌کند. او معتقد است که هیچ‌گاه عضو یک خانواده ناامن نمی‌تواند در بیرون از خانه فعالیت‌های مثبت داشته باشد و نا‌راحتی‌های روانی وی تأثیرات منفی بر جامعه اشتراکی یعنی محیط دوم می‌گذارد. هم‌چنان اجتماع ناامن هرگز خانه‌ها و اعضای آن‌ها را راحت نمی‌گذارد؛ یعنی مشکلات محیطی می‌تواند بر صحت و بقای فامیل تأثیرات سوء بگذارد.

چنین نتیجه‌گیری می‌شود که هر دو محیط خانه و بیرون از هم‌دیگر شدیداً متأثر هستند. با توجه به این تیوری، می‌توان گفت که در جامعه اولیه و دومی ما در افغانستان با تأسف الگو‌های مثبت ضعیفی داریم که اثر متقابل محیط خانه با بیرون دلیل بر ازدیاد خشونت‌ها می‌شود.

با در نظر داشت تیوری اوری برونفنبرنر، برای داشتن اجتماع سالم احتیاج به کار‌های بنیادی در سطح ملی داریم. با سرمایه‌گذاری در این عرصه و با راه‌اندازی ورکشاپ‌ها و انجام کار‌های عملی، باید برای کاهش موارد خشونت بکوشیم.

راه بیرون‌رفت دیگر از این ظلمت، ایجاد محیط روشنگری سیستماتیک از طریق تبلیغات مطبوعاتی است؛ یعنی در پهلوی کورس‌های حقوقی و سواد‌‌آموزی، مطبوعات را من‌حیث زره و سد‌کننده استفاده کنیم.

بر اساس یک گزارش دیگر دویچه‌وله آمار رسمی نشان داده که بیش از ۶۰ درصد مردم افغانستان بی‌سواد اند و حکومت در ۱۸ سال گذشته قادر به کاهش میزان بی‌سوادی نشده است.

معارف کشور باید این تهدید را جدی بگیرد، زیرا با تأسف باید پذیرفت که ن و مردان فاقد سواد در یک جامعه خود چالشی بزرگ محسوب می‌شوند. براساس این گزارش، ۶۰ درصد افراد جامعه ما از نعمت سواد محروم‌اند؛ یعنی قشر بی‌سواد بر قشر با‌سواد جامعه ما از لحاظ تعداد پیشی دارد.

اگر عادلانه حرف بزنیم، حکومت افغانستان مکلف است که برای بلند بردن سطح سواد، مراکز سوادآموزی را هم در شهر‌ها و هم در روستاها ایجاد کند. ایجاد مکاتب و کورس‌های سوادآموزی در این نقطه زمانی نیاز بزرگ در محیط ما به شمار می‌رود.

اوضاع در جامعه فعلی افغانستان بیش‌تر شکل جنگ طبقاتی را اختیار کرده که در یک جهت اقلیت باسواد و در جهت دیگر اکثریت بی‌سواد قرار دارند. این، جنگ ارزش‌های جدید و عرف‌های کهنه است. درک بهتر هر دو جانب و هموار ساختن راه‌های هم‌زیستی، جز فراگرفتن سواد و هضم افکار یک‌دیگر، راه دیگری ندارد.

اگر نیم نگاهی به موارد خشونت در عصر امروزی در کشور بیندازیم، در‌می‌یابیم که بیش‌تر این موارد از جانب مردان کم‌سواد ارتکاب می‌یابد. جامعه ما به خصوص آن عده که باورمند به خشونت هستند، بایست به این پدیده شرم‌آور نه» بگویند، زیرا در عصر جدید انسان‌ها با حقوق‌شان آشنا هستند.

 کمیسیون مستقل حقوق بشر در افغانستان می‌گوید که تنها در چهار ولایت شمالی (بلخ، جوزجان، سمنگان و سرپل) ۴۰۲ مورد خشونت علیه ن در نخستین ماه سال جاری میلادی ثبت شده است. (بی‌بی‌سی)‌

گزارش فوق بی‌بی‌سی تنها احصاییه چهار ولایت را نشان می‌دهد؛ این‌که در ولایات دیگر این رقم در کدام حد قرار دارد، معلوم نیست. ۴۰۲ مورد ضرب‌وشتم کافی است تا شیرازه یک جامعه را تا در درازمدت از هم بپاشد. موارد روزافزون ضرب‌وشتم، ن را دست‌کم محسوب کردن، آن‌ها را جنس دوم خواندن‌، جامعه را به دو دسته تقسیم کردن و ایجاد یک حکومت غیر‌مستقل مرد‌سالار علیه جنس زن، زنگ خطر بزرگی است که جامعه ما را به شدت تهدید می‌کند.

اگر قرار باشد بحث منصفانه داشته باشیم، باید خشونت و دلایل آن را بشناسیم. ابتدا باید بدانیم که تنها ضرب‌وشتم خشونت نیست؛ خشونت لفظی، خشونت روانی‌، خشونت جنسیتی، خشونت نفی کردن وجود یک انسان از اجتماع، سلب هویت و ندادن حقوق انسانی و مدنی مانند حق تحصیل و حق انتخاب لباس تا شوهر و محل بودوباش، همه خشونت‌اند. بعد باید ارزیابی کنیم که کدام فاکتورها باعث خلق خشونت می‌شوند. در موارد زیاد خشونت مرد علیه زن همیشه پای زن دیگر (خشو، ننو، معشوقه شوهر یا زن ایور) دخیل است. با تأسف در بسیاری قضایای خشونت علیه ن، این خود ن هستند که نقش تسریع‌کننده خشونت را ایفا می‌کنند.

هرچند نمی‌شود افکار انسان‌ها و عرف‌های کهنه در افغانستان را در کوتاه‌مدت تغییر داد، ولی روی این اصل می‌شود تأکید کرد که ن خودکفا و باسواد، محیط استوار و آینده شکوفا برای ملت ما را تضمین می‌کنند.

بدون شک کلید تمام مشکلات اجتماعی در افغانستان به دست معارف و اهل علم است و اهل علم شوربختانه از ۴۰ درصد نمی‌کند.

مشکلات فرهنگی، ی، اجتماعی و اقتصادی تأثیرات به سزایی روی جامعه گذاشته است، چنان‌که اجتماع افغانستان روز‌تا‌روز پوسیده‌تر و بیمار‌تر می‌شود.

با تأسف ما در عصر تکنولوژی هنوز در عصر تاریکی ذهنی به سر می‌بریم و تازه انتظار داریم تا این مشکلات را بیگانه‌گان از آن طرف آب‌ها و دریاها آمده برای ما حل کنند. همین انتظار بی‌مورد از بیگانه‌گان، موجب شده است تا پدیده خشونت در جامعه به ویژه خشونت علیه ن چه در خانه و چه در اجتماع نهادینه شود و جامعه را دچار سراسیمه‌گی کند.


استخبارات ستون فقرات امنیت ملی کشورها و ستاره جهت‌دهنده ت خارجی دولت – ملت‌ها می‌‌باشد که کشتی‌های سرگردان روابط و تعاملات دولت با دولت و نهاد‌های غیر دولتی را در آب‌های سرگردان نظام بین‌الملل جهت داده و آن‌ها را به سرمنزل مقصود می‌‌رساند. هم‌چنانی که استخبارات و اطلاعات سمنت برای جوشاندن مواد خام منافع و تهدیدات امنیت ملی و ت خارجی بوده که من‌حیث یک کتلست ت‌گذاری را در عرصه‌های امنیتی و ت خارجی تسریع و پخته می‌سازد. 

در حقیقت استخبارات و اطلاعات، پل گذار از حالت نامطمینی به اطمینان در ت‌گذاری امنیتی و ت خارجی بوده و حرف آخر را در ت‌ها امنیتی و غیر امنیتی زده و در جهت‌دهی و تطبیق این ت نقش حیاتی را بازی می‌کند.

اساساً استخبارات هنر استحصال اطلاعات سری و غیر سری از افراد، نهاد‌ها و حکومت‌ها از طرق مختلف به خاطر تصمیم‌گیری و ت‌گذاری امنیتی و غیر امنیتی می‌‌باشد. سن تزو نظریه‌پرداز مشهور و افسانه‌ای چینایی در باب اهمیت استخبارات در کتاب هنر جنگ» می‌‌گوید: اگر [شما] خودتان و دشمن‌تان را شناختید از نتیجه صد نبرد هراسان نباشد چون که نخواهید باخت.» و در جایی دیگر می‌‌نویسد: والاترین هنر جنگ، پیروز شدن بدون جنگیدن است.» این دو نقل قول اساساً به اهمیت اطلاعات و استخبارات در شناخت خود و دشمن می‌پردازد که نقش بسزایی در شکست و پیروزی در جنگ دارد.

کارل فن کلاوس ویتز افسر نظامی و استراتژیست مشهور جنگی در کتاب خود در مورد جنگ» می‌‌نویسد: در جنگ بسیاری از گزارش‌های اولیه استخباراتی ضدونقیض‌اند، حتا زیادترشان کاملاً غلط و اشتباه‌اند و اکثریت مطلق‌شان نامطمین‌اند.» و یا در جای دیگر می‌‌نویسد: مقصد ما از استخبارات در جنگ هر نوع معلومات از دشمن است – کجا است؟ چی می‌کند؟ کجا می‌خوابد؟ و چی می‌‌خورد؟ خلاصه پلان‌های محاربه‌ای و عملیاتی‌شان چی است.» و یا در جنگ اطلاعات و استخبارات کتلست انتقال از حالت نامطمینی به اطمینان است».

هم‌چنان مورخ حربی و استراتژیست امنیتی معاصر جان کیگن در کتاب مشهورش نقش استخبارات در جنگ» می‌‌نویسد: استخبارات چراغ دستی فرماندهان در جبهات، نورافکن ت‌گذاران در جنگ و ستاره جهت‌دهنده یون در بازی‌های بزرگ می‌‌باشد.» و یا، جنگیدن بدون اطلاعات هم‌مانند شمشیر زدن در تاریکی است.»

این‌ها و ده‌ها محقق، پژوهشگر، ت‌گذار و استراتژیست نظامی روی اهمیت اطلاعات و استخبارات در جنگ من‌حیث ستون فقرات و گره‌‌گشای مجهولات جنگ تاکید و پافشاری زیاد کرده‌اند. این استخبارات است که حرف آخر را در امر تصمیم‌گیری‌های بزرگ ی و امنیتی می‌‌زند.

استخبارات عمدتاً به پنج دسته تقسیم‌بندی می‌‌شود: الف. استخبارات امنیتی و نظامی. ب. استخبارات اقتصادی و مالی. پ. استخبارات جرمی و جرایم. ج. استخبارات خارج و داخلی و بالاخره د. استخبارات خارجی. این استخبارات از منابع بشری، تخنیکی، سیگنالی، تصویری و جغرافیایی.

در عین زمان همه ساله رهبری ی و نظامی هر کشور یک نیاز سنجی ملی و محلی از احتیاجات استخباراتی‌اش نموده و بعد از آن نیازمندی‌های اطلاعاتی خویش را نظر به تهدیدات داخلی و خارجی نظر به سکتور شناسایی نموده و به نهاد‌های اطلاعاتی و استخباراتی هدایت صادر نموده تا این نیازمندیها را برآورده بسازند. بعد از این نیاز سنجی این اطلاعات از منابع باز و بسته با روش‌های منحصر به هر نهاد اطلاعاتی به صورت سری و علنی جمع‌آوری گردیده، مواد خام جمع‌آوری شده تحلیل و تجزیه شده و به تولیدات نهایی استخباراتی بدل می‌گردد که بعداً در دسترس تصمیم گیران امنیتی و ی قرار می‌گیرد. این اطلاعات عمدتا به سه کتگوری استخبارات استراتژیک، اوپراتیفی و تاکتیکی تفکیک می‌گردد.

اما امروز مفهوم استخبارات فراتر از میدان‌های نبرد و نهایتاً استراتژی جنگ رفته و اطلاعات نقش بارز و اساسی را در تامین امنیت ملی و یا رقابت‌های تسلیحاتی، اقتصادی، مالی و تکنولوژی به مفهوم بزرگ آن بازی می‌کند.

در گذشته عنعنه و برداشت این بود که گفتمان ولو اکادمیک روی موضوع استخبارات و کار اطلاعاتی یک تابو، ممنوع و وحشتناک است. دلیل اصلی این امر نوع نظام حاکم یعنی نظام‌های مطلق‌العنانی و دیکتاتور و حصر آزادی‌های مردم و نگرش تک‌گرا و دیکتاتورمآبانه به دستگاه و کار اطلاعاتی بود. کما این که در نظام‌های مردم سالار و دموکراتیک نهاد‌های اطلاعاتی تحت نظارت غیرنظامی‌ها بوده و فعالیت‌های‌شان تنها در موارد حساس و زمانی که بالفعل منافع امنیت ملی کشور را به خطر نیندازد قابل بررسی، نظارت و ارزیابی پارلمانی و مردمی می‌‌باشد. این به اساس اصل حاکمیت غیرنظامیان بالای نهاد‌های امنیتی و نظامی می‌‌باشد.

در حالی که در نظام‌های توتالیتر، مطلق‌العنان و دیکتاتور این امر ناممکن بوده و زیر نام امنیت ملی و حفاظت و حراست از منافع ملی و ثبات سازمان‌های اطلاعاتی و استخباراتی عادی‌ترین فعالیت‌های‌شان نهایت محرم پنداشته شده و اقدامات فراقانونی‌شان این نهاد‌ها را بدل به سازمان‌های مخوف و وحشت‌ناکی نموده که ماشین سلاخی مخالفان و مردم عام کشور خود تحت بهانه‌های مختلف می‌گردند. در این نوع نظام‌ها سازمان‌های اطلاعاتی حفاظ نظام نه بلکه حافظ منافع یک شخص، یک فامیل و در نهایت یک قشر غیر دموکراتیک بوده که تنها در خدمت منافع و حفظ قدرت این فشار می‌‌باشد. اما این کار در نظام‌های دموکراتیک و مردم سالار ناممکن و فراقانونی بوده چون که منافع مردم در تضاد به منافع یک قشر خاص حاکم قرار دارد.

مفهوم منافع امنیت ملی در نظام‌ها دموکراتیک و غیر دموکراتیک فرق دارد. در نظام‌های دموکراتیک منافع امنیت ملی عبارت از دفاع و حفظ از شهروندان، نظام، نهاد‌ها و ثبات داخلی بوده در حالی که در نظام‌های غیر دموکراتیک منافع امنیت ملی عبارت ار دفاع و حفظ قدرت یک شخص، فامیل و قشر خاص می‌‌باشد.

اما مفهوم و معنای منافع امنیت ملی در حالات مختلف فرق کرده و همیشه ثابت‌های خاص چون حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، استقلال و آزادی و متغیّرهای چون منافع امنیتی، اقتصادی و مالی و اجتماعی دارد که در شرایط جنگ، بحران و صلح این متغیّرها تغییر می‌کند. بناً در سه حالت جنگ، بحران و صلح منافع متغیر امنیت ملی کشور‌ها شدت و یا استعجالیت آن‌ها تغییر کرده و اولویت‌بندی‌های مختلف دارد. به طور مثال در حالات جنگ حفظ تمامیت ارضی و حاکمیت ملی توام با استقلال از اولویت‌های درجه اول حکومت‌ها بوده در حالی که در حالات صلح این امر متفاوت می‌‌باشد.

فعالیت‌های اطلاعاتی و استخباراتی یک از ابزار قدرت ملی برای نیل و حفظ منافع امنیت ملی کشور‌ها می‌‌باشد. نهاد‌های اطلاعاتی و فعالیت‌های‌شان نظر به نوع نظام (دموکراتیک و غیر دموکراتیک) فرق می‌کند. این نهاد‌ها در نظام‌های دموکراتیک زیر نظارت حقوقی و ی ملکی‌ها و نماینده‌گان منتخب مردم در پارلمان بوده و مکلفیت قانونی برای حفظ ارزش‌های انسانی و حقوق بشری داشته و در قبال عمل‌کرد‌های‌شان جواب‌گو می‌باشند. اما در نظام‌های غیر دموکراتیک (مطلق‌العنانی و دیکتاتوری) نهاد‌های اطلاعاتی خود حکومت در درون حکومت و نظام در درون نظام می‌باشند. نهاد‌های اطلاعاتی در این نوع نظام‌ها تبدیل به سازمان‌های مخوف، خطرناک و فراقانونی شده که به حریم خصوصی مردم کرده و دفترهای‌شان مبدل به شکنجه گاه، مراکز کشتار و ناپدید شدن‌های انفرادی و دسته‌جمعی افراد می‌‌شوند. نمونه‌های بارز این نوع نهاد‌ها در تاریخ معاصر ما سازمان خاد» و در منطقه کاجی‌بی» و یا سازمان استخباراتی نظامی پاکستان آی‌اس‌آی» می‌‌باشد.

افغانستان نیز نظام‌ها متعدد ی با نگرش‌های مختلف به کار و نهاد‌های اطلاعاتی را در طول تاریخ پر خم‌وپیچ خویش تجربه کرده است. این نظام‌ها از شاهی مطلق گرفته تا شاهی مشروط و جمهوریت الی امارت اسلامی نگرش‌های خاص به خود را به کار و نهاد‌های اطلاعاتی و استخباراتی داشته‌اند که اکثرا مطلق گرا، فراقانونی و ضد حقوق بشری و انسانی بوده است. زندانهای دهمزنگ، پلچرخی و توقیف خانه‌های امر بالمعروف و نهی عن‌المنکر رژیم‌های سابق گواه مهم کار و فعالیت‌های فراقانونی و غیر انسانی و غیر اسلامی این نهاد‌ها می‌‌باشد.

اگرچه هر کدام از این نظام‌ها در افغانستان نگرش و دیدگاه خاص‌شان را به نهاد‌های اطلاعاتی و فعالیت‌های‌شان داشته‌اند اما زیر بنا، ساختار‌ها، طرق و روش‌های جمع‌آوری – تحلیل و تجزیه – فرهنگ کاری در ادارات اطلاعاتی افغانستان همچنان ثابت و فرسوده باقی مانده است که نیاز مبرم به عصری‌سازی و در بعضی موارد حتا نوسازی از بنیاد و پایه داد. بنا زیربناهای اطلاعاتی افغانستان طی سال‌های متمادی ثابت باقی مانده در حالی که تنها تغیرات مصنوعی و تجملی و پوشالی در جمله ایدیولوژیک، رفتاری و یا در نهایت تخنیکی با تغییر نام به این نهاد‌ها آمده است.

از جانب دیگر فرض بر این است که چون افغانستان مرکز بازی‌های بزرگ جیوپولتیک و استخباراتی برای سده‌ها بوده است من‌جمله بازی بزرگ میان بریتانیا کبیر و امپراطوری روسیه تزاری در قرن هژدهم میلادی، جنگ سرد میان ایالات متحده امریکا و شوروی سابق در قرن بیستم میلادی و بالاخره جنگ علیه تروریسم میان ایالات متحده امریکا و تروریسم بین‌المللی در قرن بیست‌ویکم پس باید در این کشور یک فرهنگ عمیق و نهاد‌های قوی، ماهر و مسلکی استخباراتی با صد‌ها سال تجربه اطلاعاتی باشد اما وضعیت کاملاً بر عکس آن است. زیربناها، فرهنگ و نهاد‌های استخباراتی افغان نهایت ضعیف ور در طول سال‌های متمادی درگیر حلقه خبیثه ویرانی و بازسازی و دوباره ویرانی گیر مانده است که این حلقه خبیثه هیچ نوع حافظه نهادی و فرهنگ اداری و آرشیف کاری را در این سکتور باقی نمانده است.

با این حال زمان آن رسیده است تا حکومت افغانستان بنا و پایه یک جامعه اطلاعاتی و استخباراتی نوین، پویا و مسلکی را اساس‌گذاری کند تا از آن من‌حیث یک قدرت و ابزار بازدارنده برای حفاظت از منافع امنیت ملی افغانستان استفاده نموده و افغانستان را از میدان رقابت‌ها و بازی‌های مغلق استخباراتی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بیرون براند.

این جامعه استخباراتی و اطلاعاتی باید به ریشه‌های ناامنی و بی‌ثباتی افغانستان در داخل و خارج از کشور بپردازد. این کار مستم ایجاد حداقل چهار نهاد اطلاعاتی جدید هر یک ارگان مستقل استخبارات داخلی، سازمان استخبارات خارجی، سازمان مستقل ضد جاسوسی و سازمان استخبارات نظامی مستقل. مسلکی و بی‌طرف می‌‌باشد.

ریشه اکثریت ناامنی‌ها در افغانستان بیرون از مرزهای این کشور می‌‌باشد و جنگ جاری طالبان و شرکای تروریستی‌شان نیز هم‌مانند جنگ‌های پیشین این کشور کمتر یک جنگ داخلی افغانها و بیش‌تر یک جنگ نیابتی است که با مغز خارجی و دست‌های افغان‌ها به پیش برده می‌‌شود. بناً چنین آناتومی و کالبد شکافی جنگی نیاز مبرم به یک سازمان استخبارات خارجی و سازمان ضد جاسوسی قوی، مستقل و بی‌طرف داشته که به مصاف و دفع و طرد این تهدیدات برود.

۱. نقش استخبارات در تامین امنیت ملی

تعریف متداول امنیت ملی عبارت از دفاع و حفاظت از شهروندان، ارزش‌ها، نهاد‌ها، تمامیت ارضی، حاکمیت ملی و استقلال یک دولت- ملت علیه تهدیدات آنی و بالقوه داخلی، خارجی، سایبری و فضایی می‌‌باشد. نقش استخبارات در صیانت و حفاظت از این مسایل نهایت حیاتی و مهم بوده و من‌حیث یک از ابزارهای مهم قدرت ملی و حکومت‌‌داری از آن استفاده می‌گردد.

تاریخ استخبارات و کار استخباراتی بر می‌گردد به تاریخ بشریت و جایی که انسان بوده است در آن هنر و کار استخباراتی نیز وجود داشته است. اساسا اولین بار ما نمونه‌های مدون و نوشتاری کار استخباراتی و اطلاعاتی را می‌توانیم در کتاب‌های مقدس و الهی من‌جمله انجیل، تورات و امثالهم پیدا کنیم. قصه مشهور حضرت موسی و فرستادن خبرچینان در دربار فرعون را همه می‌دانیم. هم‌چنان چینایی‌ها نیز تاریخ کهنی از خبر چینی و استخباراتی در جنگ‌های میان سلطنت‌های متعدد‌شان داشته‌اند که در کتاب و رساله‌های متعدد چینایی به شکل مدون و نوشتاری حالا پیدا می‌‌شود. سن تزو نویسنده و استراتژیست نظامی افسانه‌ای چینایی اولین بار در مورد اهمیت اطلاعات و استخبارات در جنگ‌ها در کتاب مشهور خود هنر جنگ» روی آن بحث‌های متعددی داشته است. هم‌چنان مصری‌ها و رومی‌ها به شمول امپراطوری فارس تاریخچه کهن از کار اطلاعاتی و استخباراتی دارد که در این‌جا به آن نمی‌پردازیم اما خاطرنشان می‌کنیم که هر جایی که حاکمیتی وجود داشته است آن‌جا کار و وجود یک سازمان استخباراتی حتمی است.

اما این ناپلیون بناپارت امپراطور فرانسه بود که استخبارات را من‌حیث یک رشته و شق مسلکی در مکاتب نظامی وقت معرفی کرده و تدریس آن را به شکل منظم تنظیم نمود. سال‌ها بعد پس از ختم جنگ جهانی دوم و در جریان جنگ سرد در دهه ۱۹۷۰ م بود که تحصیلات عالی در رشته استخبارات از مکاتب نظامی داخل دانشگاه‌های ملکی گردیده و من‌حیث یک رشته تحصیلی به شکل مستقل در دانشگاه‌های اروپایی تدریس می‌گردید.

اما منافع امنیت ملی کشور‌ها چیست؟ چرا این منافع اینقدر در حیات کشور‌ها مهم و اساسی می‌باشند؟

تمامی کشور‌ها منافع امنیت ملی به خاطر حفظ بقا و ثبات خویش دارند. این منافع امنیت ملی‌شان اعم از تمامیت ارضی، حاکمیت ملی، استقلال، وحدت ملی، نهاد‌ها و ارزش‌ها، منافع اقتصادی و تجارتی، منافع مالی و اسرار تکنولوژیکی‌شان تعریف شده و خط سرخ می‌‌باشد که نظام، مردم و جامعه این کشور‌ها به هر قیمتی از آن پاسداری می‌‌کنند. روی این ملحوظ است که کشور‌ها به خاطر رسیدن و حفظ، بسط و گسترش منافع امنیت ملی‌شان در داخل و بیرون از کشور از ابزار قدرت ملی خویش استفاده می‌کنند. ابزار قدرت ملی کشور‌ها به صورت فشرده و ساده قدرت ی، نظامی، اقتصادی، اراضی، نفوس، منابع و پایداری نهاد‌های ملی‌شان می‌‌باشد. سازمان‌های اطلاعاتی و استخباراتی نیز یکی بخش مهمی از ابزار قدرت ملی می‌‌باشد.

منافع امنیت ملی کشور‌ها عبارت از تمامی آن عده از نهاد‌ها، پروسه‌ها و ارزش‌های می‌‌باشد که متضمن ثبات ی – نظامی – اقتصادی و اجتماعی کشور بوده و نبود آن و یا تهدید به این نهاد‌ها، پروسه‌ها و ارزش‌ها باعث بی ثباتی و هرج‌ومرج و یا حتا متلاشی و تجزیه شدن کشور‌های می‌گردد.

منافع امنیت ملی کشور‌ها عمدتاً به پنج دسته تقسیم می‌‌شوند:

الف. منافع حیاتی – رابطه مستقیم به بقای ملت‌ها دارد. ب. منافع مهم – وجودشان مهم بوده اما بقای ملت‌ها تهدید نمی‌کند. ج. منافع امنیتی و نظامی – فرصت‌ها و تهدید‌هایی که باعث نقش مستقیم در تقویت و تضعیف نظامی و امنیتی کشور‌ها دارد. د. منافع اقتصادی و مالی – فرصت‌ها و تهدید‌هایی که ماشین اقتصادی، مالی و صنایع کشور‌ها را تقویت و یا تضعیف می‌کنند. و بالاخره ذ. منافع ی و اجتماعی – نهاد‌ها، ارزش‌ها و پروسه‌هایی که ثبات، بافت اجتماعی و ی کشور‌ها را تحکیم و یا تضعیف نموده و رابطه مستقیمی به بقای دولت – ملت‌ها ندارد.

فرمول سنجش میزان قدرت ملی کشور‌ها عبارت است از: اراضی + نفوس + قدرت نظامی + قدرت اقتصادی و مالی + منابع طبیعی + نهاد‌های ملی = قدرت ملی. به اساس این فرمول است که می‌توانیم میزان قدرت ملی کشور‌ها را در نظام بین‌المللی محاسبه نسبی و تخمینی کنیم.

اما نقش مشخص استخبارات در تامین امنیت ملی چیست؟

مقوله مشهوری است که می‌گویند دیکتاتوران بوسیله پولیس مخفی حکم‌روایی می‌کنند و دموکرات‌ها به وسیله رای سری حکومت می‌کنند. اساساً در کشور‌های دموکراتیک استخبارات پنج وظیفه اساسی را دارند:

الف. استخبارات داخلی – جمع‌آوری، تحلیل و تجزیه و دفع تهدیدات داخلی به شمول فعالیت‌های ضد جاسوسی و مبارزه با جرایم.

ب. استخبارات خارجی – ریشه‌یابی و دفع و طرد تهدیدات بیرون مرزی و انجام عملیات‌های نفوذی.

پ. استخبارات تجارتی و مالی – جمع‌آوری اسرار مالی و تجارتی کشورها و نهاد‌های بین‌المللی و خارجی.

ج. استخبارات نظامی – جمع‌آوری، تحلیل و تجزیه اطلاعات در مورد ساختار‌ها، پرسونل، قابلیت‌های و دکترین نظامی کشور‌های متخاصم و انجام عملیات‌های نفوذی.

د. ضد جاسوسی – کشف، شناسایی و دفع جاسوسان خارجی و افراد نفوذی در میان ساختار‌ها و ادارات دولتی.

این وظایف اساسی استخبارات در تامین امنیت ملی کشور‌ها بوده که هر کدام آن تکمیلکننده‌ی یک‌دیگرشان می‌‌باشد. در حقیقت این پنج لایه حفاظتی که یکی لازم و موم یک‌دیگر بوده تامین‌کننده ثبات و امنیت داخلی و خارجی کشور‌ها می‌‌باشد.

۲. نقش استخبارات تدوین و جهت دهی ت خارجی

ت خارجی عبارت از مجموعه از ارزش‌ها و اصول‌ها، روش و رفتارها، استراتژی و تاکتیک‌هایی که یک حکومت به خاطر حفظ منافع خویش در تعامل با دیگر حکومت‌ها، نهاد‌های بین‌المللی و ادارات غیر دولتی روی دست می‌گیرد. این فعالیت‌ها هدف‌مند، زمان‌بندی شده و روی یک راهبرد خاص می‌چرخد.

در مجموع استخبارات پنج نقس اساسی و حیاتی را در سه مرحله تدوین، تطبیق و نظارت از ت خارجی دارد:

الف. تهیه مواد خام از منابع بسته و سری برای تدوین ت‌ها، عمل‌کرد‌ها و مذاکرات با طرف مقابل.

ب. جلوگیری از نفوذ دشمن در نهاد‌ها، پروسه‌ها و افراد تطبیق‌کننده ت خارجی.

ج. طرح و اجرای عملیات‌های نفوذی در نهاد‌ها، پروسه‌ها و دیپلمات‌های کشور‌ها و نهاد‌های بین‌المللی.

د. ایجاد ایتلاف‌های دیپلماتیک، ی و نظامی.

ذ. جمع‌آوری اسرار اقتصادی، تجارتی و تکنولوژی کشور‌ها و نهاد دولتی و خصوصی.

در افغانستان بازیگران ت خارجی من‌جمله ریاست جمهوری، دفتر شورای امنیت ملی، وزارت خارجه، وزارت دفاع ملی و ریاست امنیت ملی نقش مستقیمی در طرح، تدوین، تطبیق و نظارت از ت خارجی افغانستان دارند اما به نسبت نبود ظرفیت، ارگ محور بودن ت خارجی و انارشی ت‌گذاری خارجی و نقش کمرنگ وزارت خارجه فعلا روند ت‌گذاری خارجی افغانستان منفعلانه و زیادتر واکنشی بوده تا این که فعالانه و مبتکرانه باشد. اما نقش استخبارات در ت خارجی در حالات جنگ، بحران و صلح فرق کرده و حساسیت‌های خاصش را دارد.

اما ساختار‌های ت‌گذاری خارجی افغانستان نیاز به یک بازنگری و هدف‌مند‌سازی اساسی در سطح مرکز و سفارتخانه دارد. در سطح مرکز در سه مرحله مداخله و همکاری نهاد‌های اطلاعاتی به خاطر تهیه مواد خام در پروسه‌های پالیسی‌سازی، خطر سنجی و آسیب‌شناسی نهایت لازمی و حیاتی است: الف. در سطح مرکز و رهبری ت خارجی من‌جمله مقام عالی ریاست جمهوری، دفتر شورای امنیت ملی، وزارت خارجه و امثالهم. ب. کمیته‌ها کاری مشترک بین نهاد‌های مختلف. ج. فعالیت‌های مشخص اطلاعاتی و استخباراتی هدف‌مند د سطح مرکز.

اما در سطح ساحه یعنی سفارت‌خانه‌ها و کنسولگری‌ها کار استخباراتی تنها در حد جمع‌آوری اطلاعات، عملیات‌های نفوذی و استخدام جاسوسان در کشور میزبان و بالاخره کار مشترک با متحدان اطلاعاتی می‌‌باشد.

۳. مثلث استخبارات، امنیت ملی و ت خارجی در افغانستان

ماشین حفظ و بسط منافع امنیت ملی کشور‌ها مثلث استخبارات، امنیت ملی و ت خارجی می‌‌باشد. ساختار‌ها، نهاد‌ها و پروسه‌های مرتبط امنیت ملی، استخبارات و ت خارجی ابزار و وسایل تامین‌کننده‌ی منافع داخلی و خارجی کشور بوده که در حالات جنگ، بحران و صلح فعالیت‌هایش را برای نایل آمدن به اهداف و منافع مشخص تنظیم می‌نمایند. این مثلث در سطوح استراتژیک، اوپراتیفی و تاکتیکی در داخل و خارج افغانستان با استفاده از ابزار قدرت ملی فعالیت‌های ی، دیپلوماتیک و امنیتی خویش را تنظیم و گسترش می‌دهد. اما متاسفانه عدم هم‌آهنگی‌های لازم میان نهاد‌های اطلاعاتی، نظامی و ت خارجی افغانستان در بسیاری از مواقع اهداف لازم از قبل تعیین شده خصوصا در ساحه ت خارجی برآورده نمی‌شود.

افغانستان برای سال‌های متمادی قربانی و شکار جنگ‌های تحمیلی استخباراتی و نیابتی که ریشه‌های قوی برون مرزی با پناه‌گاه‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بوده است. جنگ افغانستان با مغز خارجی و دستان داخلی و یا تمویل‌کننده‌گان خارجی و تسهیل‌کننده‌گان داخلی اداره و مدیریت می‌‌شود که تنها هدف آن حفظ انارشی و یک حکومت ضعیف و وابسته به این کشور می‌‌باشد.

در چنین شرایطی است که افغانستان نیز نیاز به سازمان‌های اطلاعاتی و استخباراتی قوی، مسلکی و بی‌طرف با یک ماشین و دستگاه ت خارجی مسلکی و کارکشته برای دفع این تهدیدات خارجی دارد. اما ساختار‌ها، نهاد‌ها و پروسه‌های اطلاعاتی فعلی افغانستان فرسوده، بهم ریخته، ت‌زده و غیر مسلکی و جواب‌گوی مقتضیات و احتیاجات فعلی امنیتی ، استخباراتی و ت خارجی افغانستان نمی‌باشد. نظام استخباراتی و ماشین ت خارجی فعلی افغانستان نیاز به اصلاحات بنیادی، گسترده و هدف‌مند است که نتیجه آن باید پایه‌گذاری و تاسیس یک دستگاه امنیتی و استخباراتی قوی و مسلکی جدید و یک خدمات دیپلماتیک مسلکی و غیر ی باید باشد.

این اصلاحات باید در چهار استقامت ساختار‌ها، پروسه‌ها، پرسونل و منابع باید صورت گیرد تا بتواند توقعات تولید‌کننده‌گان، مصرف‌کننده‌گان و تصمیم‌گیرنده‌گان اطلاعاتی و ت خارجی افغانستان را فراهم کند. بدون این اصلاحات بنیادی و فراگیر این نهاد‌ها هم‌چنان ضعیف، ت‌زده و در حالت انارشی اداری و مدیریتی قرار خواهد داشت و از افغانستان و این نظام دفاع نخواهند توانست.

رهبری ی و نظامی افغانستان نیاز به پایه‌گذاری یک جامعه اطلاعاتی و استخباراتی جدید که جواب‌گوی تهدیدات داخلی و خارجی فعلی افغانستان باشد دارند. نهاد‌های فعلی استخباراتی و اطلاعاتی افغانستان فرسوده، ت‌زده و در قلّت منابع مالی و تخنیکی به سر برده که دلیل وابسته‌گی سرآسام‌آورشان به متحدان خارجی ما می‌‌باشد.


واقعیت تفاوت فارسی و دری چیست؟ آیا فارسی و دری دو زبان جداگانه‌‌اند یا دو گویش متفاوت از هم؟ آیا دری زبانی مستقل است یا نه، غلبه ت بر سرنوشت زبان‌ها در تاریخ معاصر، بگو‌مگو بر سر جداسازی این دو از یک‌دیگر را دامن زده است؟ در افغانستان هم‌اکنون دو روایت وجود دارد: عده‌ای معتقد اند که دری، زبانی جدا از پارسی است و شماری نیز در مخالفت با این نظریه، می‌گویند که دری و پارسی یک زبان اما گویش‌های متفاوت‌اند.

 هر دو روایت، طرفداران خودش را دارد، اما واقعیت این است که بعضی مباحث علمی و تخنیکی را نمی‌توان با شمار هواداران یک موضوع قضاوت کرد. زبانی‌ که در ادبیات رسمی ایران فارسی» و در ادبیات رسمی افغانستان دری» عنوان می‌شود، اما علاوه بر آن گویش‌وران دیگری هم هستند که هر دو را قبول ندارند و اصرار می‌کنند که نام این زبان باید تاجیکی» عنوان شود. این گویش‌وران،‌ عمدتاً در تاجیکستان و اوزبیکستان زنده‌گی می‌کنند.

شماری از پژوهش‌گران پیشین و معاصر معتقد اند که پارسی و دری دو زبان جدا از هم هستند. در کتاب‌های زبان و ادبیات دری در درای زمان آمده است که در گذشته‌ها عده‌ای دری را منسوب به دره» و دربار» می‌دانستند و مدعی بودند چون این زبان، زبان رسمی دربارها بوده، به این لحاظ دری» نامیده شده است. روایت‌های مختلفی از کارشناسان و نویسنده‌های مختلف نشر شده است. مثلاً ابن ‌المقفع‌ ابو محمد عبدالله‌ یکی از زبان‌شناسان ایرانی قرن هفتم هجری قمری معتقد بوده است که پارسی و دری دو زبان جدا از هم‌اند.

 در شبکه‌های اجتماعی،‌ کاربران افغان هر‌از‌گاهی بر سر این موضوع بحث و مجادله می‌کنند. بسیاری از آن‌ها فارسی را ایرانی و دری را یکی از زبان‌های رایج در افغانستان می‌خوانند. اما واقعیت چیست و چگونه می‌توان تثبیت کرد که این دو، زبان‌های جداگانه‌اند یا گویش‌های متفاوت از هم؟

 

رواج واژه دری به جای فارسی در افغانستان

تا تصویب قانون اساسى افغانستان در سال ١٣۴٣ شمسى، زبان گفتارى و رایج در افغانستان به نام زبان فارسى یاد شده است. چنان‌که نجم‌الدین کاویانی، پژوهشگر افغان، معتقد است که روی جلد کتاب‌های درسی که در دوره‌ی امیر حبیب‌الله خان و امیر امان‌الله خان چاپ شده، فارسی» و قرائت فارسی» نوشته شده است.

هم‌چنان به گفته او، نام این زبان در صفحه‌های نشریه‌های شمس‌النهار، سراج‌الاخبار و امان افغان فارسی نامیده شده و در یک جمله نام زبان در همه‌ی اسناد رسمی، قراردادها، معاهده‌ها، پیمان‌ها و فرمان‌های دولت فارسی بود، نه دری.

در مقاله‌ای منسوب به محمد‌علی جاوید که در انترنت منتشر شده، آمده است که براى نخستین بار در قانون اساسى افغانستان در سال ١٣۴٣ زبان فارسى طرد شد و به جاى آن زبان درى را یکى از دو زبان رسمى کشور به تصویب رساندند. به گفته او در فصل اول، ماده سوم آمده بود: از جمله زبان‌هاى افغانستان، پشتو و درى زبان‌هاى رسمى مى‌باشند. آقای جاوید در مقاله‌اش گفته است، از این‌که چرا در افغانستان از پارسى دورى گزیده و درى را جانشین آن ساختند، چیزى نمى‌گویم و فقط اشاره مى‌کنم که این تبدیل و تغییر تنها انگیزه‌هاى ى و تاریخى داشته است و بس.

در قانون اساسی جدید افغانستان نیز در ماده شانزدهم آن از واژه دری به ‌جای فارسی استفاده شده است. در این ماده قانون آمده است: ‌از جمله زبان‌های پشتو، دری، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پشه‌ای، نورستانی، پامیری و سایر زبان‌های رایج در کشور، پشتو و دری زبان‌های رسمی دولت می‌باشند.»

هم‌اکنون، در قانون اساسی، مکاتیب رسمی و ادبیات دولتی افغانستان، این زبان به‌ نام دری شناخته می‌شود.

 

فارسی و دری دو زبان جداگانه‌اند

شماری از پژوهش‌گران پیشین و معاصر معتقد اند که پارسی و دری دو زبان جدا از هم هستند. در کتاب‌های زبان و ادبیات دری در درای زمان آمده است که در گذشته‌ها عده‌ای دری را منسوب به دره» و دربار» می‌دانستند و مدعی بودند چون این زبان، زبان رسمی دربارها بوده، به این لحاظ دری» نامیده شده است. روایت‌های مختلفی از کارشناسان و نویسنده‌های مختلف نشر شده است. مثلاً ابن ‌المقفع‌ ابو محمد عبدالله‌ یکی از زبان‌شناسان ایرانی قرن هفتم هجری قمری معتقد بوده است که پارسی و دری دو زبان جدا از هم‌اند.

بر اساس گفته ابن مقفع، در اواخر دوره پادشاهی دودمان ساسانی، دو شاخه از زبان پارسی در میان مردم کاربرد داشت که به آن‌ها به ‌اختصار پارسی (پهلوی) و دری (پارسی درباری) می‌گفتند. پارسی یا همان زبان پهلوی (پارسی میانه) بیش‌تر در میان موبدان، دانشمندان و مردم ولایت فارس کاربرد داشت و دری را مردم شهرهای مداین و در دربار پادشاهان ساسانی به‌ کار می‌بردند.

در این میان کریستینسر» دنمارکی ودینینگ» انگلیسی کلمه دری را در اصل دهاری» می‌دانند و به نظر آن‌ها دهار» نام اصلی سرزمینی است که ما امروز آن را به نام تخار» می‌شناسیم. آن‌ها نیز تلویحاً با جدا بودن این دو زبان از یک‌دیگر اصرار دارند.

محمدتقی بهار، نویسنده مشهور ایرانی، در کتاب سبک‌شناسی یا تاریخ تطور نثر پارسی معتقد است: زبان دری زبانی است که از خراسان به دربار ساسانیان رفته ‌است.» به نقل از وی در اصل معنای واژه دری» اختلافاتی وجود دارد. دو چیز را می‌توان فرض کرد: یکی این‌که در دربار و در میان بزرگان در خانه و رجال مداین (تیسفون پایتخت ساسانیان) به این زبان سخن می‌گفته‌اند و دیگر آن‌که این زبان، زبان مردم خراسان و مشرق ایران و بلخ و بخارا و مرو بوده است. اجتماع این دو حالت نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند و منابعی وجود دارد که هر دو وجه را تأیید می‌کنند.

در این میان، ‌داستان استفاده از زبان تاجیکی» به ‌جای فارسی و دری نیز به گفته پژوهش‌گران، بار ی داشته است. چنان‌چه محمدجان شکوری بخارایی که بعداً به محمد شریفاویچ شکوراف» معروف شد، از ادیبان و نویسنده‌گان تاجیک در کتابی تحت عنوان سرنوشت فارسی تاجیکی فرارود در سده بیست» معتقد است که بلشویک‌ها در پی انقلاب اکتبر ١٩١٧میلادی نام زبان فارسی را به تاجیکی تغییر دادند و تلاش کردند تا برای فارسی‌زبانان آسیای‌ میانه تلقین کنند که زبان شما تاجیکی» است و با زبان فارسی و یا دری که زبان ایران و افغانستان است، تفاوت ریشه‌ا‌ی دارد.

مجلس تاجیکستان در سال ۱۳۷۸ خورشیدی با حذف واژه فارسی، نام قانونی زبان این کشور را تاجیکی اعلام کرد. حتا در پی تغییر خط در تاجیکستان، زبان تاجیکی را با الفبای سیریلیک که در آن تغییراتی داده شده‌ است، می‌نویسند و به آن الفبای تاجیکی می‌گویند. برخی زبان‌شناسان، تاجیکی را لهجه‌ای از فارسی می‌دانند و برخی دیگر آن را گویشی از فارسی.

اما این ‌همه‌ی بحث نیست، شمار مخالفان این نظریه‌ها بسیار بیش‌تر از موافقان آن است. مخالفان نظریه جدا‌پنداری پارسی، دری و تاجیکی معتقد اند که دری صفت زبان فارسی و تاجیکی یکی از لهجه‌های زبان فارسی است.

اما نکته جالب دیگری نیز وجود دارد، بعضی معتقد اند که دری، زبان است و فارسی یکی از لهجه‌ها یا گویش‌های زبان دری. به گونه مثال، داکتر رازق رویین، نویسنده افغان، معتقد است:‌ اصطلاح فارسی یا پارسی افاده‌کننده زبان نیست، لهجه است؛ زیرا زبان همان دری است که اصل و سازنده و پدید‌آورنده دیگر لهجه‌های پیرامون خودش بوده است. هر زبانی وقتی به دیگر مناطق می‌کوچد، منطقاً در آن مناطق نظر به عوامل تاریخی و جغرافی دچار تغییراتی می‌شود که آن خود صورت متغیر زبان اصلی می‌باشد که در اصطلاح زبان‌شناسان به نام میکرو‌سیستم‌ها یا همان لهجه‌ها» نامیده می‌شود.»

به باور آقای رویین، زبان دری لهجه نیست، چون خودش در خراسان به وجود آمد، رشد کرد و به عنوان زبان گفتار و نوشتار دربارهای خراسان جا و مقام ارزنده خود را به دست آورد. رویین معتقد است: ‌دری زبان است، زیرا در گفتار و نوشتار یک‌سان است، زیرا گوینده‌گان نخستین آن آن‌چه که می‌گفتند را می‌نوشتند. وقتی به دیگر مناطق دور و نزدیک رفت، آن شکل گفتاری تغییر یافت. مانند لهجه فارسی در ایران که گفتار و نوشتار آن یکی نیست.»

 

دری و فارسی یک زبان‌ است

بسیاری‌ با استناد به متون تاریخی مختلف، فارسی و دری را یکی می‌دانند. به گونه مثال، ‌شعرهایی از حافظ، ناصر خسرو، فردوسی و شاعرانی دیگر با استفاده از واژه‌های دری و فارسی وجود دارد. آنان معتقد اند که بازتاب هردو واژه دری و پارسی در شعر شاعران متقدم، نشان‌دهنده این است که هر دو، نزد آنان یک زبان شناخته می‌شده است. به گونه مثال، حافظ شیرازی در یکی از شعرهایش، از این زبان به نام پارسی یاد کرده است.

***

شکّرشکن شـوند هـمه طوطـیان هنـد

زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود

او در غزل‌های دیگر اما از لفظ دری به جای پارسی استفاده کرده است:

چو عندلیب، فصاحت فروشد ای حافظ

تـو قـدر او به سخن گفـتن دری بشکـن

و یا

ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه

که لطف طبع و سخن گفتن دری داند

***

استناد به شعر حافظ و دیگر شاعران، برگ برنده‌ای برای کسانی بوده ‌است که دری و پارسی را یک زبان مشترک می‌دانند. محمد‌اکرام اندیشمند، نویسنده کشور، معتقد است که: ‌اگر زبان امروز تاجکی تاجکستان، دری افغانستان و فارسی ایران سه نام بر یک زبان نیست و هر کدام سه زبان جداگانه‌اند، تفاوت در دیوان شعر کمال خجندی تاجکستان، استاد خلیل‌الله خلیلی افغانستان و حافظ شیرازی ایران در چیست؟» به گفته او، زبان مختلف، زبانی را می‌گویند که گوینده‌گان آن‌ها برای فهمیدن گپ یک‌دیگر به ترجمان نیاز پیدا کنند.

در قرن‌های متمادی به جز تاریخ معاصر، جنگ بر سر دری یا پارسی بودن این زبان هیچ‌گاه روایت نشده است. به گونه مثال، در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسی‌زبانان دو گرایش وجود داشت؛ گروهی فارسی‌گرا بودند و گروهی عربی‌گرا. فارسی‌گرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصر خسرو و افضل‌الدین کاشانی از برجسته‌گان آنان بودند، به این باور بودند که باید برای واژه‌های عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است، برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربی‌گرایان قرار داشتند که معتقد به وام‌گیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وام‌گیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وام‌گیری به عادت فارسی‌زبانان تبدیل شود. بگومگوهایی از این دست را می‌توان در آثار بسیاری از نویسنده‌ها و یا پژوهش‌گران پیدا کرد، اما هیچ نویسنده و شاعر متقدمی را نمی‌توان یافت که روایت از اختلاف نظر بر سر این دو واژه داشته باشد.


پاملا لیپ-هندریکس به حیث مدیری اجرایی با بیش از ۲۰ سال تجربه کاری در بخش خدمات مالی کار کرده و می‌داند که کدام موارد می‌تواند مدیر استخدام را در جریان مصاحبه شغلی تحت تأثیر قرار دهد.

او طی دو سال اخیر به حیث مسوول ارشد مدیریت استعدادهای اجرایی و تنوع در شرکت جی.پی مورگان چیس، کار کرده است؛ جایی که ۱۸ کارمند به صورت مستقیم و ۸۰ کارمند به شکل غیر‌مستقیم زیر دست او کار می‌کردند.

در این نقش، نه تنها او استعداد عالی‌رتبه در سطح سازمانی را نظارت می‌کند، بلکه بر تنوع و تلاش‌های شرکت نیز تأکید دارد تا اطمینان حاصل کند که یک محیط کاری جذاب برای همه‌ی کارمندان ایجاد شده است.

هرچند وی برای تکمیل شدن اعضای تیم‌شان با متقاضیان شغلی زیادی مصاحبه کرده است، با آن هم خانم لیپ-هندریکس به سی.‌ان.‌بی.‌سی مِک اِت گفته است که سه مشکل عمده در مصاحبه شغلی باعث می‌شود تا وی دو بار برای استخدام متقاضیان فکر کند.

 

۱. داشتن جواب‌های تکراری:

لیپ هندریکس، مثل بسیاری از مدیران دیگر به لیست کوتاه افرادی که برای مصاحبه شغلی دعوت می‌شوند، نظر می‌اندازد تا دریابد و تصمیم بگیرد که آیا فرد استخدام شده مناسب تیم‌شان خواهد بود یا نه.

به عنوان کسی که علاقه‌مند به دانستن اطلاعات بیش‌تر در مورد نامزدان بست خالی از آن‌چه در رزومه کاری آن‌ها است، می‌گوید یکی از بزرگ‌ترین اشتباهاتی که مصاحبه‌دهنده می‌تواند انجام دهد، ارسال پاسخ تکراری یا جعلی به یکی از سوالاتش است.

او می‌گوید: صادق باشید. من فکر می‌کنم بعضی اوقات مردم واقعاً مورد آزمایش قرار می‌گیرند و می‌توان گفت که آن‌ها سه طبقه‌ از پاسخ را شریک می‌کنند تا یک بخش آن حد‌اقل مناسب به سوال باشد.»

خانم لیپ هندریکس به نامزدان پیشنهاد می‌کند و می‌گوید: به جای پاسخ سریع و میخانیک شده، خوب است یک بار به سوال به دقت گوش کنید.»

او می‌افزاید، با گوش کردن دقیق، درک خواهید کرد که چه چیزی از شما پرسیده شده است، سپس به شکل مؤثر پاسخ خواهید داد. پاسخ منطقی و تحلیل به جا نشان خواهد داد که شما چگونه کارمند خواهید بود.

 

۲. انجام ندادن تحقیقات:

خانم لیپ-هندریکس می‌گوید، صرف نظر از این‌که شما در پارچه‌های امتحانی واجد شرایط برای جذب سازمان شناخته می‌شوید یا خیر، عدم تحقیقات‌تان در مورد سازمان و تیم کاری‌شان نیز یک خط سرخ است که چانس‌تان برای موفقیت در مصاحبه شغلی را کم می‌‌‌کند.

او می‌گوید: بهتر است قبل از مصاحبه شغلی، در مورد سازمانی که قرار است با آن‌ کار کنید، یک تحقیقات ابتدایی انجام دهید. قبل از رفتن به آن‌جا، می‌توانید با مسوولان استخدام صحبت کرده و در مورد ساختار، تشکیلات و حتا اهداف و ماموریت سازمان اطلاعات حاصل کنید.»

سوزی ولچ، نویسنده کتاب مدیریت فروش و همکار سی.‌ان.‌بی.‌سی با این روش موافق است.

او به سی.‌ان.‌بی.‌سی مِک اِت گفت یکی از بهترین‌ سوال‌های او هم در مورد تشخیص ظرفیت‌‌ها این است که: شما برای آماده‌گی این مصاحبه چه کاری انجام دادید؟»

ولچ می‌افزاید: ما یک نامزد برای بست معاون مدیریت اجرایی داشتیم که در ورق و اسناد عالی به نظر می‌رسید. او تجربه کاری مناسب داشت، در ضمن او امتحان تحریری را نیز به خوبی سپری کرده بود. مصاحبه ما به شکل نورمال پیش می‌رفت، تا این‌که این سوال را مطرح کردم و پاسخ غافل‌گیر‌کننده او را شنیدم. او در پاسخ به این سوال گفت: امم! من سازمان‌تان را در گوگل مَپ جست‌وجو کردم.» تمام آماده‌گی او در مورد سازمان، فقط همین بود!»

در نتیجه، ولچ می‌گوید که او از خیر آن نامزد باتجربه گذشت و به عوض او کسی را استخدام کرد که کتاب‌ها و ستون‌های مرتبط به رشته‌ی خود را خوانده بود، در زمینه‌ی کاری تحقیق کرده بود و حتا یک شب قبل از استخدام پارکینگ وسایط سازمان را نیز چک کرده بود.

 

۳. نپرسیدن سوال:

لیپ-هندریکس می‌گوید، با وجودی که مصاحبه شغلی یک فرصت برای کسب اطلاعات و بررسی توانایی و ظرفیت نامزدان هر بست است، اما نامزدانی که در ختم مصاحبه از مسوولان سازمانی سوال خود را مطرح نمی‌کنند، اشتباه بزرگی را مرتکب می‌شوند.

او می‌گوید: من بارها متوجه شده‌ام کسانی که بار اول در مصاحبه‌های شغلی شرکت می‌کنند، هیچ سوالی را در ختم مصاحبه مطرح نمی‌کنند. بسیاری از نامزدان شاید روش طرح کردن سوال را در ذهن نداشته باشند، اما می‌توانید در انترنت روش‌های متفاوت طرح کردن سوال را جست‌وجو کنید؛ این کار به شما ایده خواهد داد تا بتوانید سوال‌های مرتبط‌تان را از مسوولان سازمانی بپرسید.»

لیپ-هندریکس می‌افزاید که پرسیدن سوال نه تنها بحث‌های مصاحبه را دوجانبه می‌کند، بلکه به نامزدان کمک خواهد کرد تا بهتر درک کنند که چرا باید یا نباید به یک تیم بپیوندند.

به طور مثال، اگر یک نامزد علاقه‌مند به سفرها و ملاقات‌های مشتریان در خارج از دفتر باشد و با این شرایط نیز استخدام شود، اما وقتی استخدام شد همیشه پشت میز در داخل اداره باشد، ممکن برای خیلی‌ها مناسب و قناعت‌بخش تمام نشود.

او می‌گوید: من شاید از نامزدان بپرسم که چه چیزی شما را از پذیرش شغل باز می‌دارد؟» این امر آن‌ها را وادار می‌کند تا بفهمند که چه چیزهایی را آن‌ها هنوز نمی‌دانند -که باید بدانند- تا نقشی که به آن‌ها داده می‌شود را به راحتی قبول کنند.


 کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان بار دیگر در میان نهادهای مشابه در سطح جهان در جایگاه برتر قرار گرفته است.

این نهاد روز سه‌شنبه، دوازدهم قوس، با نشر خبرنامه‌ای اعلام کرد که با کوشش‌ها و فعالیت‌هایش توانسته است در سال ۲۰۱۹ میلادی، برای یک دوره پنج‌‌ساله دیگر‌ به عنوان نهادی معتبر و دارای رده A/الف»، در میان نهادهای ملی حقوق بشر در سطح جهان، تمدید اعتبار شود.

طبق اعلام کمیسیون مستقل حقوق بشر، ائتلاف جهانی نهادهای ملی حقوق بشر» که ۱۲۳ نهاد  حقوق بشری ملی در آن عضویت دارند و کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، یکی از ۸۸ نهادِ دارای رده‌ی A، در این ائتلاف است.

نهادهای دارای رده A، از حق رأی در مجامع منطقه‌‌ای و بین‌المللی حقوق بشری، حق شرکت در شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و حق ارائه اسناد به این شورا را دارد.

آن‌چنانی که کمیسیون مستقل حقوق بشر اعلام کرده است، در این ائتلاف، ۳۳ نهاد حقوق بشری دیگر، به شمول کمیسیون‌های مستقل حقوق بشر بلجیم، اتریش، سویدن، بنگله‌دیش، بحرین، عراق، تایلند، تاجیکستان و آذربایجان از جمله‌ی نهادهای دارای رده‌ی /Bب»ا‌ند، که حق رأی‌دهی در مکانیسم‌های جهانی حقوق بشری را ندارند و فقط به عنوان ناظر عمل می‌کنند.

طبق معلومات منبع، نهادهای ملی حقوق بشرِ شماری از کشورهای منطقه مانند ایران و پاکستان، از شرایط لازم برای عضویت و ارزیابی این ائتلاف برخوردار نیستند.

ائتلاف جهانی نهادهای ملی حقوق بشر، در هر پنج سال یک‌بار و یا بر اساس ضرورت، به ارزیابی نهادهای عضو خودش می‌پردازد.

کمیسیون مستقل حقوق بشر گفته است که معیار ارزیابی جهانی نهادهای حقوق بشری در این ائتلاف، اصول پاریس و نقش این نهادها در حمایت و ترویج حقوق بشر، گسترده‌گی مأموریت و ظرفیت، خودمختاری از حکومت، استقلال تضمین‌شده توسط قانون اساسی، رعایت کثرت‌گرایی در ترکیب هیأت رهبری، منابع کافی و صلاحیت کافی برای تحقیق، است.

بر اساس اعلام این کمیسیون، نهادهایی که به رعایت کامل اصول پاریس پرداخته‌اند، موقف و اعتبار رده A و نهادهایی که به رعایت نسبی این اصول پرداخته باشند، اعتبار نهادهای رده B را از آن خودشان می‌سازند.

ائتلاف جهانی نهادهای ملی حقوق بشر با تمدید اعتبار کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، خواهان نقش واضح و تعریف شده‌ی این نهاد در روند صلح شده است.

این ائتلاف تأکید کرده است که کمیسیون مستقل حقوق بشر باید بتواند، به گونه آنی و بدون اعلام قبلی، از همه محلات سلب آزادی در کشور بازدید کند.

هم‌چنان تأمین بودجه این کمیسیون با حفظ استقلال آن از سوی دولت و محدود شدن دوره کاری هیأت رهبری کمیسیون مستقل حقوق بشر برای حداکثر دو دوره از توصیه‌ها و پیشنهادهای ائتلاف جهانی نهادهای ملی حقوق بشر بوده است.


 آمارهای سایت Air Visual» [از منابع بررسی‌کننده آلوده‌گی هوا] شهر کابل را برای چهارمین روز پی هم در صدر فهرست شهرهایی قرار داده که آلوده‌ترین هوا را دارند. بر اساس آمارهای این سایت، شهر کابل با داشتن اوسط ۲۱۸ درجه معیارهای جهانی سنجش آلوده‌گی هوا، بالاتر از شهرهای دهلی و کلکته در هند، لاهور در پاکستان و داکا در بنگله‌دیش در صدر این فهرست جا گرفته است.

بر اساس آمار یکی از سایت‌های سنجش آلوده‌گی هوا، شهر کابل با داشتن سه نقطه آلوده با درجه ۲۴۸،  ۲۳۹ و ۱۹۸ هنوز در صدر فهرست آلوده‌ترین شهرهای جهان قرار دارد. در جزییات این سایت آمده که کابل با داشتن ۱۶۷ ذره معلق دوونیم مایکرو متری در یک متر مکعب، بالاتر از شهرهای صنعتی جهان در این فهرست جا گرفته است.

سایت Air Visual با توجه به معیارهای سنجشی آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده (EPA)، هوای شهر کابل را خیلی ناسالم» توصیف کرده است. این منبع آلوده‌گی سنج هوا پیش‌تر به کاربرانی که وضعیت هوای این شهر را دنبال می‌کنند، توصیه کرده بود از ماسک و دستگاه تصفیه هوا استفاده کنند و از باز کردن کلکین‌ها و تمرینات بیرون از اتاق نیز بپرهیزند.

 مسوولان اداره ملی حفاظت محیط زیست کشور پیش‌ از این حضور کابل در صدر فهرست آلوده‌ترین شهرهای جهان را رد کرده بودند. مسوولان در این اداره گفته بودند که سایت Air Visual هیچ دستگاه سنجش آلوده‌گی هوا در شهر کابل ندارد.

 این اداره به تازه‌گی در نظر دارد تا دستگاه سنجش آلوده‌گی هوا را در چندین نقاط این شهر فعال کند. گفتنی است، سه نقطه‌ای که آلوده‌گی هوا در آن سنجیده شده، در نواحی وزیر اکبرخان، سفارت امریکا و دفتر UNOCA قرار دارد.

بر اساس مقیاس AQI آژانس حفاظت از محیط زیست ایالات متحده، درجه آلوده‌گی هوا از صفر تا ۵۰ سالم»، ۵۰ تا ۱۰۰ متوسط»، ۱۰۰ تا ۱۵۰ ناسالم برای گروه‌های حساس»، ۱۵۰ تا ۲۰۰ ناسالم»، ۲۰۰ تا ۳۰۰ خیلی ناسالم» و ۳۰۰ تا ۵۰۰ خطرناک» توصیف شده است.


آلمان کمک‌هایش را در بخش آموزش نیروهای افغان ادامه می‌دهد.

 اسدالله خالد، سرپرست وزارت دفاع ملی با آنه‌گرت کرامپ کارن باوئر، همتای آلمانی خود دیدار کرده است. وزیر دفاع آلمان در این دیدار که روز سه‌شنبه، دوازدهم قوس، انجام شد، از ادامه همکاری و کمک‌های کشورش در بخش آموزش و م به نیروهای امنیتی خبر داده است.

وزارت دفاع ملی اعلام کرده است که آنه‌گرت کرامپ، در دیدار با اسدالله خالد از دست‌آوردهای نیروهای امنیتی در جنگ با تروریسم» ستایش کرده است.

او گفته است: آلمان کمک و همکاری‌هایش را در بخش آموزش و م‌دهی به نیروهای افغان ادامه خواهد داد.»

بر اساس اعلام وزارت دفاع، خانم آنه‌گرت کرامپ حضور پررنگ ن در چارچوب اردوی ملی را مورد ستایش قرار داده و ابراز امیدواری کرده است که حضور و نقش ن در نهادهای دفاعی و امنیتی افزایش یابد.

آنه‌گرت کرامپ هم‌چنان از تلاش نیروهای امنیتی افغانستان برای شکست گروه داعش قدردانی کرده است. او گفته است که آلمان تا شکست کامل تروریستان» در افغانستان باقی خواهد ماند.

در این دیدار اسدالله خالد از نقش آلمان در امر مبارزه با تروریسم ستایش کرده و گفته است که کمک و همکاری‌های آلمان در مبارزه‌ی نیروهای افغان، سهم برجسته داشته است.

وزیر دفاع ملی که در سفری به کابل آمد، با رهبران حکومت وحدت ملی نیز دیدار کرده است. او در این دیدار ابراز امیدواری کرده است که نتایج انتخابات ریاست جمهوری هرچه زودتر اعلام شود و برای همه قابل قبول باشد.


به طور کلی، عملکرد حکومت وحدت ملی در پنج سال گذشته منجر به فساد بومی، فقر، ناامنی فراگیر، تضعیف قانون و از همه مهمتر عمل های غیر دیموکراتیک شده است که همگی به نوبه خود باعث بی اعتمادی به دولت و نهادهای دیموکراتیک شده است!

در همین پیوند ، با اطمینان می توان ادعا کرد که دیموکراسی نوظهور افغانستان به جای تانک‌ها در روی سرک ها، توسط یک دولت منتخب در آستانه نابودی، تضعیف شده است! وقتی طالبان به رسمیت شناخته می شوند و روی کاغذ و در میدان قدرتمند ظاهر می شوند، افغانستان در شرایط دشواری قرار می گیرد. اگر اقدامات لازم برای نجات آن صورت نگیرد، دیموکراسی افغانستان در معرض خطر جدی است.

شواهد فراوانی وجود دارد که نشان از ضعف حکومت افغانستان دارد. یک مثال مهم این است که حکومت چگونه با جنبش های اجتماعی برخورد می کند. جنبش های قدرتمند اجتماعی همواره توسط دولت سرکوب شده اند یا دولت نتوانسته است امنیت را تأمین کند.

علاوه بر این، امنیت و اقتصاد نیز به طور مداوم رو به وخامت بوده اند. از دیگر دلایل این امر، یک دولت ناکارآمد و ت بحث برانگیز آن در قبال گروه های شورشی و یک فساد بومی است. براساس گزارش های اخیر، به طور متوسط روزانه ۷۰ نفر در سراسر کشورمان کشته می شوند و بیش از ۵۴ فیصد مردم زیر خط فقر زنده گی می کنند!

در نتیجه، مردم اعتماد چندانی به نهادهای انتخاباتی و نخبگان ی ندارند و کشور را در معرض خطر اداره یک دولت ناکام و ناکارآمد و آماده بازگشت قریب الوقوع طالبان می بینند!


 

میدان هوایی بین‌المللی مولانا

میدان هوایی بین‌المللی مولانا

مسئولان اتاق‌ تجارت و صنایع در شمال افغانستان می‌گویند دهلیز هوایی تجارتی بلخ – اروپا که حدود یک سال پیش به منظور صادرات کالاهای تجاری افغانستان به اروپا در میدان هوایی بین‌المللی مولانا در مزارشریف افتتاح شد، اکنون تقریباً مسدود است و هیچ صادراتی از این طریق انجام نمی‌شود.

آن‌ها دلیل عمده غیرفعال شدن این دهلیز هوایی را مشکلات فنی میان میدان هوایی بین‌المللی مولانا و دولت مرکزی می‌گویند.

آرش یونسی، رئیس اتاق‌ تجارت و صنایع در شمال گفت که بالا بودن تعرفه‌های انتقال مواد صادراتی نیز یکی از عوامل توقف صادرات از طریق دهلیز هوایی بلخ به اروپا است.

آقای یونسی گفت: "مشکلات میان میدان هوایی بلخ و اداره هوانوردی افغانستان سبب شده است تا صادرات از طریق دهلیز هوایی متوقف شود. تاکنون فقط ۲۰ تُن مواد تجارتی از قبیل میوه خشک، قالین و سایر کالاها از طریق دهلیز هوایی صادر شده است. اما حالا هیچ صادرات نداریم."

مسئولان میدان هوایی بین‌المللی مولانا در بلخ وجود مشکلات فنی میان این اداره و مقامات مرکزی را رد می‌کند.

با آن‌که اتاق‌ تجارت و صنایع شمال از عدم توجه دولت به صادرات از طریق دهلیز هوایی بلخ–اروپا انتقاد می‌کند، اما ریاست تجارت و صنعت بلخ می‌گوید که نبود بازار خارجی برای صادرات افغانی و پایین بودن کیفیت مواد صادراتی افغانستان باعث غیرفعال شدن این دهلیز هوایی شده است.

شیراحمد سپاهی‌زاده رئیس اداره تجارت و صنعت بلخ می‌گوید در صورتی که تاجران افغان طبق تقاضای بازار جهانی کالاهای با کیفیت تولید کنند و نیز میزان تولیدات داخلی بیشتر از حالت موجود شود، این اداره زمینه‌ساز آغاز دوباره صادرات از طریق دهلیز هوایی بلخ–اروپا خواهد بود.

او افزود: "مشکل اساسی ما نبود مارکت برای کالاهای افغانستان است. کالاهای افغانستان باید با معیارهای بین‌المللی صادر شود. نرم و استندردی که در بازارهای بین‌المللی تقاضا می‌شود، تاجر ما باید خود را به آن معیار برابر بسازد، آن وقت میدان هوایی مولانا در خدمت‌شان است."

در جریان یک سال گذشته تنها ۲۰ تُن مواد تجاری بخصوص میوه خشک شامل جلغوزه، کشمش، بادام و توت از طریق دهلیز هوایی بلخ–اروپا از مزارشریف به لندن انتقال یافته است.

دهلیز هوایی بلخ–اروپا در ۱۹ جدی پارسال با حضور مقام‌های افغان و دیپلومات‌های ترکی برای گسترش روابط تجاری افغانستان با کشورهای اروپایی در ولایت بلخ گشایش یافت، اما با گذشت کمتر از یک سال دوباره مسدود شده است.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کوره میانه